سلام! دوباره من! به یه نتایج جدیدی دارم میرسم! اونم اینکه به کلی دیگه حالم از اینکه بخوام بنویسم به امید اینکه یه حرومزاده ای بیاد بخونه یا نخونه بهم میخوره! البت که از اول هم به این نیت ننوشتم و صرفا نوشتم که نوشته باشم و یه سری دلایل کاملا شخصیه دیگه! خوب واسه این حرفم دلیل و برهان هم دارم که اگه 1% میخواستم واسه دل مخاطب بنویسم در وهله اول همچین آدرس مسخره ای واسه بلاگم(1) رو به هزار تا آدرس کوتاه و مختصر دیگه ای که جاهای دیگه در اختیار آدم میذارن رو ترجیح نمیدادم! �و دلایل دیگه که لزومی نمیبینم بازگو کنم! تو پست اولم تاکید کردم که� نمیخوام اشاعه عقیده کنم (با ذکر دلیل) ولی از اونجایی که اصلا حاضر نیستم به واسطه حرفایی که قبلا زدم خودم رو تو مخمصه بندازم و واسه خودم محدودیت درست کنم اگه وقتی حال کنم که دلم میخواد از تو مخم هم یه چیزایی بنویسم حتما این کار رو میکنم! ولی بازم میگم خیلی احمقانس که آدم بنویسه که خونده بشه! اگه نویسنده بودم مطمئنم که نمینوشتم که خونده بشه!! �و همین طور اگه خدایی نکرده خواننده هم بودم نمیخوندم که شنیده بشه! مخاطب نوازی و اصولا� برا دل مردم خوندن و نوشتن کار ابلهانه ای میتونه باشه �که به واسطه یه وقفه کوچیک یا بزرگ تو نوشتن یا خوندن آدم میتونه آدم رو از حافظه ها پاک کنه! �برای شخص من فکر نمیکنم که مهم باشه که تو حافظه ها بمونم یا نه ولی برا اونی که در این مورد مثل من فکر نمیکنه حتما مهمه! �طی دیشب و امشب خودمو به جز نوشتن با یه سری کارای دیگه هم سرگرم کردم..مثلا یکیش خوندن آیات شیطانی نوشته جناب رشدی حرامزاده بود!! �جدی آخه اون احمقایی که سلمان رشدی رو بالاتر از جناب دکتر سروش یا خانم دکتر عبادی به عنوان دهمین روشنفکر قرن انتخاب کردن چی تو اون کله پوکشون میگذشته؟! �خدا رو شکر اینقدر حتی قلمش گیرا نبود که بخوام کتابشو تا آخر بخونم!(البت شاید اینم از اون دسته ی موافق من بوده باشه!! الله اعلم!) �به هر صورت من که خودم از خوندن حتی یه مقاله تو یه مجله از دکتر شروش صد بار بیشتر حال میکنم تا یه کتاب از دهمین روشن فکر قرن!!! کون لق همشونم کرده بابا! بذار در مورد نوشتن تو این جای مسخره حرف بزنم!! میدونی شاید بعدها کار جالبی به نظر بیاد یا شایدم کاملا بر عکس!!! به هر حال!! �آره میگفتم که کلا نوشتن کار جالبی میتونه باشه(کِی میگفتم؟!) �حالا اینکه نوشته های آدم مخاطب داشته باشه (مثل بلاگ) یا نداشته باشه (مثل یه دفترچه خاطرات شخصیه ساده!) بحث ما رو درست میکنه!! �-فی البداعه نوشتن اگه قشنگترین روش نوشتن نباشه حتما از قشنگتریناس!- �چرا مخاطب؟! چرا آدم دلش میخواد که شنیده بشه یا خونده بشه؟! چرا آدم دوست داره که دیده بشه؟! اصلا آدم دوست داره؟! من دوست دارم؟! اگه بگم نه شاید دروغ گفته باشم! �اگرم بگم آره که خوب حالم از خودم حتما به هم خواهد خورد!! دلم میخواد در مورد یه چیز خاصی حرف بزنم!! میدونم چیه البته! ولی یه چیزی نگرانم میکنه! یقینا که طولانی شدن پستم نیست که داره اذیتم میکنه! شاید اینکه بچه ها ممکنه بخوان ماهواره ببینن و وقتی من دارم مینویسم این کار شدنی نیست! نیمیدونم! ولی من پر رو ام و مینویسم! در مورد چی؟! سِـــــــــکـــــــــس خوبه؟! معلومه که خوبه! ولی الآن نه! الآن میخوام یه چیزی بخورم! دارم ضعف میکنم جدی!! 20 ساعته که هیچ چیزه جامدی وارد معدم نشده!! تا بعد!! غذا خوردم! سادیا(2) و برنج و ماست! خدا رو شکر! خوب...میریم سراغ قضیه خودمون سِکس! : برو بریم!! چند وقت پیشا بود! درست یادم نیست چند وقت پیش ولی حتماً بیشتر از یک ماه پیش بود �که تو بوفه دانشگاه با چند تا از بچه ها حرف مسئله سکس شد! یکی میگفت برام مهم نیست که زن یا شوهرم در آینده بکر باشه یا نباشه ... یکی دیگه میگفت که ترجیح میده که زن یا شوهرش سکس رو بلد باشه تا اینکه حالا بخواد تازه یاد بگیره...و و و ...خوب اصلا کاری ندارم که بقیه چی میگفتن ... مادامی که به عقاید اونا بی احترامی نمیکنم ولی از اونجایی که اینجا این منم که تعیین میکنم که چی باید نوشته بشه صرفا به بازگو کردن به قسمتهایی از حرفهای خودم که صلاح میدونم بسنده میکنم : من اونروز شدیداً معتقد بودم و هنوز هم پافشاری میکنم که اصلا حاضر نسیتم با قضیه بکر نبودن طرفم کنار بیام و اصطلاحاً به قول به ظاهر متفکرین گمراه(در این مورد) باز فکر کنم!! و حرفم این بود و هست که خوابیدن آدم با یه نفر اصلا و ابدا یه رابطه صرفا فیزیکی نیست و به واسطه اون رابطه فیزیکی حتما و حتما یه نوع رابطه متافیزیکی هم بین اون دو نفر ایجاد میشه که میتونه تو روابط بعدی عشقی و عاطفی اون بابا تاثیراتی از جنس خودش داشته باشه! �واسه همینه که شدیدا در مورد روابط زن و مرد خودمو یه آدم خشک مقدس میدونم! البت نه مثل ارباب کلیسا که اعتقاد به تقوای به شرط تجرد و فساد لاجرم به واسطهء همخوابگی با زن دارن �و بزرگترین مقام مذهبی خودشون رو از بین مجردها برمیگزینن و میگن که :«با تبر بکارت ، درخت زناشویی را فرو اندازید»(3)! که عقیده راسخ به فرموده قرآن مبنی بر آیه شریفه 21 سوره روم دارم که میفرماید:«و من آیاته اِن خَلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه» - یعنی یکی از نشانه های او این است که از خود شما برای شما همسر آفرید تا با او آرام گیرید و میان شما مهر و محبت قرار داد. - اُه اُه!! چقدر خفن شد .... نوکرم! کارَمه!!! هم خسته شدم و هم این که بچه ها میخوان بخوابن و نمیخوام صدای کیبوردم اذیتشون کنه! موفق باشین. آها داشت یادم میرفت ...قسمتی که به نظرم خالی از لطف نیست نوشتنش!!! خرجهای امروز : 4.44$��������������������� لباسشویی 1.11$��������������������� نهار(لاماجو + دوغ گازدار!!!) 4.44$��������������������� بستنی و باتری و سیگار. یا علی.التماس دعا! سجاد شریفیان. December - 10 - 2005 2:13 am
http://blog.360.yahoo.com/blog-xQw66w4ieqpo5ubpvuxP8uXG9I1kNSmLFhw-�� (1) Sadia�� (2) (3)�� این عقیده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است!
|